سر پیری و معرکه گیری
این عبارت را برای افرادی شنیده بودیم که در زمان پیری به فکر ازدواج یا حتی تجدید فراش می افتادند. البته برای بچه دار شدن در سنین بالا نیز کاربرد دارد. اما در این جا منظور من هیچ یک از آن ها نیست بلکه، ربط به آموزش و یادگیری دارد. در بهار سال 1388، مغازه دار های شهر مشهد و شهر های اطراف میهمان
یکی از شرکت های عرضه کننده مواد غذایی در هتل پارسیان شهر مقدس بودند. فضای جلسه بسیار صمیمی بود.
اینجانب ضمن بیان خاطراتی از چگونگی ویزیتور شدن خودم و تجربیات کسب شده از کف بازار و در محضر اساتید دانشگاه بازار که خود مغازه دار ها هستند، به معرفی تکنیک هایی برای ارتقای فروش در سطح مغازه اشاره کردم که تشویق حضار، اشتیاقم را برای ادامه ی مطالب بیشتر می کرد.
اما چه کنیم که کمبود زمان یکی از محدودیت های همایش هاست، در لا به لای مطالبم به نکاتی از کتاب ((مدیریت فروش و فروش حضوری با نگرش بازار ایران)) اشاره کردم. پس از پایان سخنرانی، بسیاری از عزیزان با مراجعه ی حضوری ابراز لطف می کردند و در جست و جوی چگونگی تهیه کتاب بودند.
یکی از حضار که در سال 1350 سابقه ی مغازه داری داشتند و سن خود شان حدود 60 سال بود نیز جویای تهیه کتاب بود و فرمود که من می خواهم سر پیری معرکه گیری کنم و سخنان شما علاقه ام را برای خواندن کتاب تان بالا برد.
به راستی دنیای علمی ما نیازی شدید به ساده سازی مطالب دارد. اگر مباحث علمی را با زبان ساده و سمع عزیزان برسانیم مورد استقبال قرار می گیرد. در کتاب مباحث و موضوعات مدیریت بازاریابی نیز نوشتم که به جای ساده انگاری، ساده سازی کنیم.
ساده انگاری به راحتی از کنار مسائل گذشتن است، بدون این که به حل آن ها بپردازیم. اما ساده سازی، تعریف درست مساله و حل آن است و در تدریس نیز مطالب علمی را به زبان مردم بیان کردن است.
در این صورت حتی مغازه دار های به ظاهر کم سواد (سواد تجربی آن ها در دانشگاه بازار بالاست) نیز سر پیری علاقه من می شوند که با خواندن کتاب به قول خود شان معرکه بگیرند.
برگرفته از کتاب معلم بازاریابی نوشته پرویز درگی
نظر خود را اضافه کنید
تعداد بازديد : 797